به نام خدا
وقتی حضرت رضا(ع) وارد نیشابور شدند، علما و شخصیت های سرشناس، هریک از حضرت (ع) تقاضا کردند مهمان آن ها شوند و به خانه ی آنها تشریف ببرند.
حضرت(ع) فرمودند: من افسار شتر را رها می کنم، درِ هر منزلی که شتر زانو زد و نشست من به آن جا می روم. یک پیرزن فقیر وقتی این را شنید به خود گفت: شاید شتر حضرت جلوی خانه ی من زانو بزند و حضرت(ع) به خانه ی من تشریف بیاورند، لذا خانه اش را آب و جارو کرد و سماورش را آتش کرد و به انتظار نشست. شتر حضرت(ع) جلوی خانه ی همین پیرزن زانو زد و حضرت(ع) مهمان او شدند.
قربان این شاید که از هزارها یقین بهتر است. این شاید مال محبّت است. محبّت چیست که شایدش از یقین بهتر است؟
درباره ما
جامعه مجازی رهپویان به عنوان شبکه اجتماعی اعضاء کانون فرهنگی رهپویان وصال از سال 1381 و به عنوان یکی از قدیمی ترین تالارهای گفتمان فضای وب فارسی مشغول به فعالیت می باشد. تمامی تلاش دست اندرکاران مجموعه، فراهم آوردن محیطی سالم، مفید و آموزنده برای کاربران گرامی می باشد بدیهی است مطالب درج شده نظرات کانون رهپویان وصال نبوده و نظرات رسمی در سایت رهپویان وصال درج می گردد.
ارسال پیام به مدیر سایتپیوند های مفید
شادی روح 14 شهید
کانون فرهنگی رهپویان وصال صلوات
علاقه مندی ها (Bookmarks)